زمزمه تنهایی:اشعار ناب ناب
اشعار ناب
| ||
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر خیال در همه عالم برفت و باز آمد دگر به دست نیاید چو من وفاداری سعدی [ دوشنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 17:46 ] [ سینا ، حافظ ]
وامانده ام که تا بکجا می توان گریخت حال مرا نپرس که هنجار ها مرا شاعر؟ [ پنجشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 2:19 ] [ سینا ، حافظ ]
یا در غمِ ما تمامْ پیوند یا رشتهی عشق بُگسل از ما عطّار [ پنجشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 2:17 ] [ سینا ، حافظ ]
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید فصل گل می گذرد همنفسان بهر خدا یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک بهار [ پنجشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 2:16 ] [ سینا ، حافظ ]
وقتی تو دلخوشی ، همهٔ شهر دل خوشند تو انعکاس من شدهای...کوه ها هنوز زنده یاد نجمه زارع [ دوشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 0:37 ] [ سینا ، حافظ ]
ای پر از عاطفه در قحط محبت با من هیچ کس نیست که تقسیم شود در اینجا از خروشانی امواج نگاهت دیریست خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال بعد از این شور غزلهای شکوفا با تو گرچه کوچیدی از این باغ ولی خواهد ماند جلیل صفربیگی [ جمعه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 19:34 ] [ سینا ، حافظ ]
به جرم عشق تو گر میزنند بر دارم مگو که جان مرا با تو آشنایی نیست از آن سبب که زبان راز دل نمیداند قاآنی [ جمعه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 19:32 ] [ سینا ، حافظ ]
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند در هوس خیال او همچو خیال گشتهام مولوی [ جمعه چهاردهم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 12:4 ] [ سینا ، حافظ ]
به من یک تارِ مو دادی امانت مرا تا یکنفس در سینه باقیست چو مو باریک باشد رشته ی عمر بیا با تارِ جان پیمان ببندیم مشیری [ سه شنبه یازدهم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 14:53 ] [ سینا ، حافظ ]
خوبم ولی به مرحمت بیوفاییات دل میتپد برای تو وقتی ندارمت بیاختیار سمت صدای تو میدود دیشب تو را درون غزلها گریستم با قلب من بگو که نشسته در انتظار حس میکنم که بی سبب از من بریدهای حالم بد است پشت سرت آه میکشم محمد_جوکار [ دوشنبه دهم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 0:8 ] [ سینا ، حافظ ]
مرا چشمی اگر باشد ،تماشای تو منظور است به وقت پر کشیدن ها برای اوج دل بستن اگر خار مغیلان را به پاهایم کنی زنجیر چه ترسی باشدم در دل ز چشم شور بد خواهان اگر از سرو شیرازی سخن بسیار می گویم نبینم غیر رویت را در این دنیای پر منظر مریم حاج علیان [ چهارشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 13:23 ] [ سینا ، حافظ ]
غروب میشدم ای کاش در کرانهی تو غریب غربت تنهاییِ خودم بودم چه ائتلاف عمیقیست، در دل شبها چگونه اشک نریزد دل شکستهی من از این همیشه غزل اختیار میگیرد برای هرچه خمارم کند لب تو بس است طلوع میشدی ای کاش در سراسر من شاعر؟ [ چهارشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۱ ] [ 13:20 ] [ سینا ، حافظ ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |