زمزمه تنهایی:اشعار ناب ناب
اشعار ناب
| ||
بعد ازین حالِ تو زار است ببین کِی گفتم [ یکشنبه سوم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 20:59 ] [ سینا ، حافظ ]
شبیه برف، دلم بی تو آب شد برگرد شاعر؟ [ جمعه شانزدهم آذر ۱۴۰۳ ] [ 12:28 ] [ سینا ، حافظ ]
بی روی دوست دوش شب ما سحر نداشت آمد طبیب بر سر بیمار خویش لیک دانی که نوشداروی سهراب کی رسید پروانه جز به شوق در آتش نمیگداخت من اشک خویش را چو گهر پرورانده ام پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285در تبریز متولد شد. پدر پروین یکی از نویسندگان ، پژوهشگران و دانشمندان بنام ایران است. آشنایی کامل داشت و هر از چند گاه،عقاید خود را در مورد آنها بیان می کرد.با توجه به تحصیلاتی که در مدرسه دخترانه آمریکایی داشت ، به زبان انگلیسی مسلط بود، تا حدی که زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی را تدریس می کرد. اشعار پروین غالبا" قصیده،قطعه و مثنوی است. اولین بار دیوان [ چهارشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۳ ] [ 1:45 ] [ سینا ، حافظ ]
ای عشق که پایان تو پایان زلالی ست [ پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 16:4 ] [ سینا ، حافظ ]
ما را به وصال تو چه گویم، که محال است [ پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 16:2 ] [ سینا ، حافظ ]
نمانده هیچ بجز دردِ بیشمار از من هر آنچه داشتهام، دادهام به خاطرِ تو یقین که آینهام لایق نگاه تو نیست پس از تو ناخوشم ای باغبان بیا و ببین امید بسته به دیدار تازهی من و تو حسین دهلوی [ چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 0:19 ] [ سینا ، حافظ ]
آیینه ها را در کنارِ هم گذارید تا دردِ دل گوییم با آیینه ی چاه با مرگِ یک گل باغ را فصلِ خزان نیست ای عرشیان ، شادی شما را زیبد ، اما فرهادیان شیرین ترین خسرو چو رفته است سیدمحمد عباسیه [ شنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 0:13 ] [ سینا ، حافظ ]
گاهی خیال میکنم از من بریدهای [ پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 11:12 ] [ سینا ، حافظ ]
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم [ پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 11:11 ] [ سینا ، حافظ ]
اینجا دلی به یاد دلی بی قرار نیست [ پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 11:10 ] [ سینا ، حافظ ]
کمی طنز🤦♀😂😂😂 پی وی ام آیی، بلاکَت می کنم من زِ فهرستِ مخاطب ها، که هیچ در طلسمِ فالووِرهایت، عزیز با هواپیما اگر خارج روی عاشقِ لاکِ سیاه و تیره ای با فتووشاپِ شدیداً حرفه ای گر نکردی لایک، شعر بنده را فیروز دهقانی [ شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 2:56 ] [ سینا ، حافظ ]
من پادشاه مقتدر کشوری که نیست در قلعه، بی خبر ز غم مردمان شهر هر روز بر فراز یقین، مژده می دهم بو برده است لشکر من، بس که گفته ام من باورم شده ست که در من، فرشته ها من باورم شده ست ، که در من رسیده است باید ، برای اینهمه ناباوری که هست هرچند ، از هراس هجومی که ممکن است فهمیده ام ، که کار صدف های ابله است حسین_جنتی [ جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 1:49 ] [ سینا ، حافظ ]
چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجهء شیر اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش منّتی بر سر من نیست اگر عمری هست چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟ از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر فاضل نظری [ یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۲ ] [ 14:28 ] [ سینا ، حافظ ]
روزگاری که طبیبان همه خود بیمارند کوچه ها پر ز عبورست ولی چشمی نیست گریه میکرد گلی در تب یک روزنه گفت ما که جز گریه ندیدیم خدا میداند کاش چوپان رهایی بشر جلوه کند همه کشکول دو رنگی به کمر می بندند من دهاتی تر از آنم که تو می اندیشی شاعر؟ [ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 11:1 ] [ سینا ، حافظ ]
یکدم ز بیوفایی عالم غمت مباد مردم به هر که آینه شد سنگ میزنند گفت: اولین نشانۀ عاشق شدن غم است؟ روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم دلشورهٔ وصال و پریشانی فراق فاضل نظری [ یکشنبه سی ام مهر ۱۴۰۲ ] [ 23:5 ] [ سینا ، حافظ ]
عشق طرحِ ساده ی لبخند ماست [ چهارشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۲ ] [ 15:8 ] [ سینا ، حافظ ]
وقتست که بنشینی و گیسو بگشایی هوشنگ_ابتهاج [ یکشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۲ ] [ 11:30 ] [ سینا ، حافظ ]
ما خسته ایم ، خسته به معنای واقعی [ شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 18:41 ] [ سینا ، حافظ ]
من به زخــم کسی نمک نــزدم فرشید یوسفی [ سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 17:57 ] [ سینا ، حافظ ]
تو نیستی که جهان را دوباره جان بدهی مرا که در دل این شهر راه گم کردم چه میشود که بیایی و دستهایت را که شانههای تو را باز هم تکان بدهم به چشم خستهی من خیرهتر نگاه کنی هوای قصهی ما گرمِ گرم خواهد شد جلال_نظری [ دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 10:19 ] [ سینا ، حافظ ]
بخند ، زمزمه ها را غزل كني امشب [ یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 2:45 ] [ سینا ، حافظ ]
چشمانِ تو بَر هَم زده بازارِ جَنان را [ یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 2:44 ] [ سینا ، حافظ ]
خدا پشت و پناهت، زود برگرد شاعر؟ [ پنجشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 22:13 ] [ سینا ، حافظ ]
از آبرویت خوب مراقبت کن چون بیشتر از تو عمر خواهد کرد [ پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 0:27 ] [ سینا ، حافظ ]
مانده ام حکمت اینکار چه بوده که خدا اینقدر خواسته با سادگیِ هر چه تمام ذوقم این است نصیب چه کسی خواهد شد مثل من کار دلش ساخته است آنکس که من سمج نیستم ای دوست که پا پیچ توام غلامرضا خدارحمی [ دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 15:2 ] [ سینا ، حافظ ]
آهنگ «ننه گل ممد» آهنگ ننه گل محمد ترانه ای پر سوز و گداز مادرانه است که در باور مردم محلی سبزوار و شهرهای اطراف، بعد از کشته شدن گل محمد یکی از قهرمانان محلی غرب خراسان به دست عاملین حکومت وقت (پهلوی) توسط مادر این قهرمان کرد و مبارز در سوگ فرزند خوانده شده است . گل محمد و تعدادی از افراد خانوار برای دزدیدن دختری که دایی گل محمد ( به نام مدیار)، عاشق او شده و دختر در خانه ارباب یکی از دهات زندگی می کند و قرار است تا آن دختر به زور به عقد پسر ارباب درآید، راهی می شوند و هنگام دزدیدن دختر درگیری بالا گرفته و مدیار کشته می شود و گل محمد هم که تازگی از خدمت نظام برگشته و تیراندازی ماهر است ارباب را هدف گلوله قرار می دهد. پس از مدتی دو نفر امنیه برای دریافت مالیات به محله کلمیشی ها مراجعه می کنند. یکی از آنها به زیور زن گل محمد نظر سوء دارد و این مساله به گوش گل محمد می رسد، از طرفی هم گل محمد در این گمان است که مالیات بهانه ای است تا او را برای قتلی که در جریان درگیری مرتکب شده دستگیر کنند، بنابراین شبانه دو مامور را نیز کشته و این شروع درگیری گل محمد با دولت و یاغی شدن اوست. پایان داستان پایانی تلخ است ، با حیله و ناجوانمردی گل محمد و اطرافیان نزدیکش را به قتلگاه می کشانند و سلاخی می کنند . مادر گل محمد به محض دیدن جنازه پسرش که تازه نامزد کرده بود اشعار: صد بار گفتم همچی مکو ننه گل محمد ........ را زمزمه می کند. دکتر محمود دولت آبادی ، داستان زندگی گل محمد را در رمان 10 جلدی کلیدر به صورت جامع و کامل به رشته تحریر درآورده است [ چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 20:43 ] [ سینا ، حافظ ]
یک اهل دل که مرهم داغ درون شود خرسند نیستیم که خامش نشسته ایم صائب تبریزی [ چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 20:41 ] [ سینا ، حافظ ]
ساقی بده پیمانهای زآن می که بیخویشم کند زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا بستاند آن سرو سهی سودای هستی از رهی رهی معیری [ پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 0:29 ] [ سینا ، حافظ ]
تو نیستی و این در و دیوار هیچوقت اینجا دلم برای تو هِی شور میزند اخبار گفت شهر شما امن و راحت است حیفند روزهای جوانی، نمیشوند من نیستم بیا و فراموش کن مرا بگذار من شکسته شوم تو صبور باش نجمه زارع [ دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 22:32 ] [ سینا ، حافظ ]
یکدم ز بیوفایی عالم غمت مباد مردم به هر که آینه شد سنگ میزنند گفت: اولین نشانهٔ عاشق شدن غم است؟ روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم دلشورهٔ وصال و پریشانی فراق فاضل نظری [ چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 14:19 ] [ سینا ، حافظ ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |