زمزمه تنهایی:اشعار ناب ناب
اشعار ناب  

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم

آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم


با آسمان مفاخره کردیم تا سحر

او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم

 

حسین منزوی

 

[ جمعه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 18:53 ] [ سینا ، حافظ ]

عزم رفتن داری و من ناگزیر از ماندنم

ای مسافر بازوان را حلقه کن برگردنم

سر بنه بر سینة من ساعتی از روی لطف

تا بماند هفته‌ها بوی تو در پیراهنم

عاشقی نازکدلم، کم ظرف مانند حباب

دم مزن با من به تندی ، زانکه در دم بشکنم

آتش عشقت نمی‌دانی چه با من می‌کند

برقِ عالمسوز را سر داده‌ای در خرمنم

نیستی آگه ز رسم دوستی، بشنو که من

آنچنانت دوست می‌دارم که با خود دشمنم

محمد قهرمان

[ جمعه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 18:51 ] [ سینا ، حافظ ]

شب گم شده در سیاهی چشمانت
شد رود ستاره راهی چشمانت

قربان نگاه تو که اقیانوسی
افتاده به تور ماهی چشمانت

صفربیگی

[ یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 0:34 ] [ سینا ، حافظ ]

💚 رفیق درمانی یا یار تراپی
با یاران قدیمی

یك روش درمانی هست
 به اسم رفیق تراپی

 توی اوج خستگی و دلتنگی 
هم که باشی فقط کافیه بشینی کنارش 
هنوز حرف نزده همه خستگی ات میپره

یک سری از رفقا را باید توی دسته ی
 داروهای آرامبخش دسته بندی کرد .
اصلاً ویتامین هستند ، 
اگر نباشند حالت خوب نیست. 

یك جایی نوشته بود :
انسانهای هم فرکانس همدیگر را
 از فاصله های دور پیدا می‌کنند ،
 توی یك مدار قرار میگیرند و
 بالاخره به هم ميرسند 
و آنوقت میشوند همدم ، 
میشوند مونس ،
 میشوند رفیق ،
 اصلاً میشوند هم شکل و قيافه خودت . 

و عاقبت هم یك چیزی هست ، که
 همیشه از اين رفقا توی قلب آدم
 میمونه و آن هم خاطره روزهای خوبیه
 که با اونها خيلى خوب گذشت
 و خواهد گذشت 

سایه رفیق با مرام 
و دوست داشتنى مستدام

[ یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 0:33 ] [ سینا ، حافظ ]

مشتری وقتی که بسیارست سرگرمی ولی
در کسادی تازه میفهمی خریدارِ تو کیست

دست و پایت نه در آنروزی که قلبت بشکند
تازه در آن موقع میدانی مددکار تو کیست

هر کسی آید عیادت آخر شب میرود
تازه آن هنگام میفهمی پرستار تو کیست

میرسد روزی که اطرافت نمیماند کسی
آن زمان پی می بری یار وفادار تو کیست

شاعر؟ 

[ جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 21:44 ] [ سینا ، حافظ ]

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

[ جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 21:42 ] [ سینا ، حافظ ]

از روزگار، یک دل خرسندم آرزوست
از عشق، برق دیدن لبخندم آرزوست

این جاده‌ها به‌سمت جدایی مسافرند
در کوچه‌های خاطره پیوندم آرزوست

آیینه از قیافه‌ام اندوهگین شده
غم را رفو كنید شکرخندم آرزوست

ای لحظه‌ها طراوت دیروز من كجاست؟
روح لطیف آینه‌مانندم آرزوست

اینجا نفس گرفته و حالم گرفته‌تر
شهر خجند و رود خوشایندم آرزوست

افتاده قندِ خونِ خیابانِ خاطرات
قدری قدم میان سمرقندم آرزوست

لب بعد از این به حرمت غم وا نمی‌کنم
دیگر به جای شعر ، دهانبندم آرزوست

فردوس اعظم 

[ چهارشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 1:30 ] [ سینا ، حافظ ]

دستت را به من بده

بگذار اولین انسانی باشم

که دستش به ماه می‌رسد

شاعر؟ 

[ دوشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 18:25 ] [ سینا ، حافظ ]

دلم گرفته فقط یک ،بهانه میخواهم
برای شرجی چشمم کرانه میخواهم
.
بیا و اسم قشنگت به ساحلم بنویس
برای صخره اشـکم نشانه میخواهم
.
همیشه اسم تو بوده نیاز هر غــزلم
بیا که چـشم تو را عاجزانه میخواهم
.
نشان خانه ی من در غبارها ، گم شد
بیاکه ماه تو در صحن خانه میخواهم
.
به رقص موج نگاهت به پهنه ی ساحل
بخوان به ناز که امشب ترانه میخواهم
.
نفس به غیر هوای تو زجر اجباریست
بیا که یک نفس عاشــقانه میخواهم
.
برای ابری تـنگم جـرقه ، لازم نیست
دلم گرفته ،فقط بک بهانه میخواهم

حسین دلجو

[ دوشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 18:23 ] [ سینا ، حافظ ]

آهو ندیده ای که بدانی فرار چیست
صحرا نبوده ای که بفهمی شکار چیست

باید سقوط کرد و همینطور ادامه داد
دریا نرفته ای بچشی آبشار چیست

پیش من از مزاحمت ِ بادها نگو
طوفان نخورده ای که بفهمی قرار چیست

هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد
یک بار هم سوال نکردی "بهار چیست؟

شاعر؟ 

[ یکشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 1:50 ] [ سینا ، حافظ ]

ﺩﺭ ﺣﺮﺍﺟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻤﺎﺭﺕ ﺯﺩﻩ ﺍﯼ

ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﭘﻠﮏ ﺳﺮیعی ست  ﮐﻪ ﺳﻬﻮﺍً ﺯﺩﻩ ﺍﯼ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﻠﮏ ﺯﺩﻥ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﻭ ﻣﺴﺮﻭﺭﻡ

ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﮕﺮ ﭼﺸﻤﮑﯽ ﻋﻤﺪﺍً ﺯﺩﻩ ﺍﯼ

 

شاعر؟ 

[ پنجشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 1:49 ] [ سینا ، حافظ ]

 بی تو بودن در توان این دل دیوانه نیست

کاش می دیدی کسی غیر تو در کاشانه نیست

می روی آتش به قلب بیقرارم می زنی

کلبه ی عشق است قلب من سفارتخانه نیست

 

شاعر؟ 

[ پنجشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 1:46 ] [ سینا ، حافظ ]

کند است نبض ثانیه ها در غیاب تو

من در کجای حس توام با حساب تو ؟

خورشید و ماه پشت زمین خفته اند و من

بیدار مانده ام که بیایم به خواب تو

 

شاعر؟ 

[ پنجشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 1:44 ] [ سینا ، حافظ ]

یاران، عبث ، نصیحتِ بی حاصلم کنید
دیوانه ام من عقل ندارم ولم کنید

کم ، طعنه ام زنید که غرقی به بحر بهت 
مردید اگر ، هدایت به ساحلم کنید

پژمان بختیاری 

[ پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 11:34 ] [ سینا ، حافظ ]

مردمان شهر 
برای آزادی تابوت ساختند
و برای عشق مرز …

غافل از اینکه نه آزادی در تابوت
جا می گیرد 
و نه عشق مرز می شناسد

؟؟ 

[ پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ 11:32 ] [ سینا ، حافظ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

سلام بر همه دوستان عزیز و صاحبدل

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

این وبلاگ را به نیت گردآوری و نشر اشعار ناب راه اندازی کرده ام و
امیدوارم لطف و محبتان را که بزرگترین مشوق من خواهد بود از من
دریغ نفرمایید .
خواهش میکنم در صورت امکان با ارسال اشعار ناب
(حتی الامکان با ذکر نام شاعر ) به باروری این وبلاگ بیفزایید .
پیشاپیش درودتان میفرستم و برایتان آرزوی سربلندی و شادکامی
دارم
امکانات وب